


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

«همیشه میگفتم "خب که چی؟ چه کاریه کوهنوردی؟ ساعت 6 بلند شو، اینهمه راه برو و بعد هم برگرد". یک روز دوتا از دوستانم پیشنهاد دادند همراهشان بروم کوه. تولدم بود و حالم حسابی گرفته بود. قبول کردم ولی توقع نداشتم ازش خوشم بیاید. آن بالا برایم جشن تولد گرفتند. هفته بعد هم رفتم و هفتههای بعدی و هفتههای بعدی. نمیتوانم توضیح بدهم که چطور با کوه رفیق شدم. آن بالا اتفاقهایی برای آدم رخ میدهد که با کلمات بیان کردنی نیست. کوه انگار بغلت میکند و زیر گوشت میگوید «باز هم بیا». کمکم کوهنوردی برایم جدی شد. بهطور مرتب ورزش هوازی کار میکردم که توی کوه کم نیاورم. وسیلههای مخصوص کوهنوردی خریدم و از کوهنوردی تفننی رسیدم به قلهنوردی حرفهای. 17 سال پیش یعنی وقتی 23 ساله بودم، دکتر گفت اماس دارم و 10 سال بعد پاهایم را از دست میدهم. 10 سال بعد در 33 سالگی ایستادم روی قله و حالا هفت سال است که کوهنوردی میکنم». این قصه «شادی باقی» است؛ زن 40 سالهای که کوهنورد حرفهای است، عکاسی میکند، تجربه بازیگری و دوبله دارد، منتظر بهدنیا آمدن فرزندش است و اماس؟ بله، اماس هم دارد. در پرونده امروز روایت شادی و یک کوهنورد دیگر را درباره زندگی و ورزش با اماس میخوانید.
روایت اول؛ شادی باقی
زندگی را دوباره شروع کردم
از شادی میخواهم اولین مواجههاش با اماس را برایم تعریف کند: «راه که میرفتم، انگار روی زغال داغ پا میگذاشتم و عینک مهآلودی هم روی چشمم بود که دیدم را تار میکرد. ماجرا را جدی نگرفتم. فکر میکردم حال و روزم مال خستگی است. تا این که رفتم پیش چشمپزشک و گفت شبکیه چشمت عفونت کرده است. امآرآی دادم و به یکی از پزشکهای قدیمی و معروف شهر مراجعه کردم. پزشک باتجربه گفت: «اماس داری. هفته بعد با خانواده خودت و همسرت و دوست و آشنا بیا تا برایت توضیح بدهم». نمیدانم دکتر چی پیش خودش فکر کردهبود. یک دختر 23 ساله را با چنین مسئلهای مواجه کنی و یک هفته در هولوولا نگهش داری تا لازم نباشد بیماریاش را دوبار توضیح بدهی! یک دکتر دیگر پیدا کردم. همهچیز را خیلی شفاف برایم توضیح داد. توصیه کرد که شاد باشم، خوش بگذرانم، تغذیه سالم داشته باشم، فلان کارها را انجام ندهم و فلان خوراکیها را نخورم. آخرش هم گفت: «10 سال دیگه ممکنه پاتو از دست بدی». وحشتزده بودم. مدام فکر میکردم چقدر فرصت زندگی دارم. چندروزی به حال بد گذشت ولی بلند شدم. فهرست آرزوها درست کردم. درس و دانشگاه را رها کردم و رفتم سراغ کارهایی که همیشه دوست داشتم انجامشان بدهم؛ کلاس بازیگری ثبتنام کردم، ساز زدم، دوبله کار کردم، عکاسی را شروع کردم و سر از کوه درآوردم».
بعد از بیماری فعالتر شدم
چطور میشود به اماس مبتلا باشی و کوهنوردی کنی؟ شادی میگوید: «هیچ دو بیمار اماسی شبیه هم نیستند. اماس نه تنها من را محدود نکرد بلکه فعالتر هم شدم. قبلش یک زندگی معمولی داشتم اما ترسی که اماس با خودش آورد و بهدنبالش تغییری که در نگرشم رخ داد، همهچیز را عوض کرد. هروقت ورزش نمیکنم، بیماریام عود میکند. این بیماری برای من، نه با خستگی جسمی بلکه با خستگی ذهنی، اضطراب و بیخوابی تشدید میشود. بهعلاوه خود کوه برایم منبع انرژی است، البته این را بگویم که کوهنوردی برای من باید با مراقبت زیاد همراه باشد؛ یعنی همیشه حواسم باشد که دمای بدنم را کنترل کنم، زیاد آب بنوشم، اگر دمای بدنم درحال بالارفتن باشد، سرم را بشویم و در هر شرایطی خواب کامل داشتهباشم. با این مراقبتها تا حالا بهخاطر کوهنوردی کارم به دکتر و بیمارستان نکشیده است».
قله، پاداش رنج است
مدام به اولین مواجهه شادی با بیماریاش فکر میکنم؛ واکنش عجیب و غیرحرفهای پزشکها، ترس از بیماری ناشناخته و آینده مبهم. شادی چطور توانست با ترسش کنار بیاید؟ میگوید: «دو راه بیشتر نداشتم؛ یا با ترسم روبهرو شوم یا تسلیم شوم. من اولی را انتخاب کردم. قرار است پاهایم را از دست بدهم؟ خب پس تا میتوانم ازشان استفاده میکنم. زندگی، موفقیت و شکست، مفهوم دیگری برایم پیدا کرد. با چیزی که قبلا میتوانست من را از پا درآورد، بهعنوان یک اتفاق عادی برخورد میکردم. کوه هم خیلی کمکم کرد. قله برای من یک مکان مقدس است؛ پاداش رنج! روی قله همیشه دعا میخواندم ولی هیچوقت برای خودم دعا نمیکردم. دورترین آدمها توی ذهن و پیش چشمم میآمدند ولی از خودم فراموش میکردم. بعدها فهمیدم این احساس بینیازی است که کوه به من هدیه میکند. انگار آن بالا توی بغل خدایی».
روایت دوم؛ بیتا نامجو
خسته میشوم اما متوقف، نه!
بیتای 49 ساله از مدتها پیش از ابتلا به اماس ورزش میکرده است؛ کوهنوردی و دوچرخهسواری در کوهستان و طبیعتگردی. بیتا در دو سالی که به اماس مبتلا شده است، با وجود کم شدن توان بدنیاش، همچنان ورزش میکند. قصه ورود اماس به زندگیاش را برایم اینطور تعریف میکند: «یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، طبق معمول گوشیام را چک کردم. اتفاق عجیبی افتادهبود؛ همهچیز را دوتایی میدیدم. بعد هم احساس گزگز در دستها، پاها و زبان شروع شد. چشمپزشک مطمئنم کرد که مشکل از چشمهایم نیست. باید امآرآی میدادم. امآرآی و آزمایشهای تکمیلی انجام شد و روزی که باید تشکیل پرونده میدادم، دکتر با کتابی در دست آمد سراغم. روی جلد کتاب نوشته بود: «زندگی موفق با اماس».
به بیماریام رو نمیدهم!
از بیتا میپرسم کوهنوردی و اماس برای او چطور کنار هم قرار میگیرند. توضیح میدهد: «من از مدتها پیش از مبتلا شدنم ورزش میکردم؛ به همین دلیل هم تحملم نسبت به بعضی علایم بیماری بیشتر بود و هم آمادگی ورزش کردن داشتم اما از شدت و مدتش کم شدهاست؛ چون نباید زیاد خسته شوم و عضلاتم هم تحلیل رفتهاست. درواقع میتوانم بگویم توان بدنیام نسبت به گذشته به کمتر از نصف رسیده است، با اینحال همچنان کوه میروم و دوچرخهسواری در کوهستان را ادامه میدهم. بدترین بخش اماس برای من این است که همیشه خوابآلودهام. حتی ممکن است تا 48 ساعت هم بهطور دایم بخوابم اما به مریضیام رو نمیدهم. قهوه زیاد مینوشم که بیدار بمانم و بتوانم ورزش کنم». بیتا توضیح میدهد که اماس شرایط بدنیاش را بسیار تغییر دادهاست؛ بهدلیل کورتونتراپی و مصرف داروهایی که سوختوساز بدن را پایین میآورند، 15 کیلو اضافه وزن پیدا کرده است. یک روز در هفته مجبور است آمپولی تزریق کند که دستکم 12ساعت خانهنشینش میکند اما هروقت فرصت دست بدهد، دل به کوه میزند. آن بالا چه خبر است که بیتا ازش دل نمیکند؟
کوه آرامم میکند
«کوه به من آرامش میدهد. وقتی که حالم خیلی بد است، کوه آرامم میکند. اصولا با طبیعت ارتباط خوبی دارم؛ کوه را هم بهطور ویژه دوست دارم چون بهم فرصت میدهد همراه با دیگران برای رسیدن به یک هدف مشخص، قله، تلاش کنم. بهعلاوه کوه به من خیلی کمک کرده است. پزشکم میگوید در روند سلامتیات، 50 درصد داروها تأثیر دارند و 50 درصد، ورزش و همیشه تشویقم میکند اما خب باید حواسم باشد که زیاد خسته نشوم و درمعرض آفتاب نباشم». از بیتا میپرسم نگران نیست که علایمش حین کوهنوردی عود کنند: «تا حالا پیش نیامدهاست که موقع ورزش حالم بد شود. ممکن است وسط راه کم بیاورم و خسته شوم ولی خیلی آزاردهنده نیست. البته متوجه شدهام طی کردن مسیرهای کوهستانی با دوچرخه که قبلا بهسادگی ازپسشان برمیآمدم، برایم سخت شده و سرعت عملم کاهش پیدا کرده است اما ارزشش را دارد. خوشبختانه برای دیگران هم مشوق بودهاست؛ وقتی دیگر بیماران مبتلا به اماس روحیه من را میبینند، ترغیب میشوند که کوهنوردی را تجربه کنند». بیتا برای بهتر کردن حال خودش تلاش میکند؛ تلاشی ارزشمند که باید با حمایت دیگران همراه شود. «هزینه داروها بسیار بالاست؛ مثلا آمپولی داریم که یک بسته چهار عددیاش، حدود 9 میلیون تومان قیمت دارد. من دفترچه بیماریهای خاص دارم که داروهای خارجی را پوشش نمیدهد و روی کاهش هزینه داروهای ایرانی و ویزیت پزشک هم تأثیر چندانی ندارد».
مروری مختصر بر نشانهها و اقتضائات بیماری اماس
اماس یعنی خانهنشینی؟
شما اماس را چقدر میشناسید؟ یکی از مبتلایان به اماس برایم تعریف کرد که مبتلایان معمولا بیماری خود را پنهان میکنند. عادت ما به کنجکاوی بیشازحد، سوال کردن درباره علت ابتلا به بیماری، سرزنش کردن افراد بابت سبک زندگیشان که حدس میزنیم در بیمار شدنشان نقش داشته و نسخه پیچیدن ، دلسوزی و ترحم احتمالا دلایلی است که مبتلایان به اماس تمایلی به حرف زدن درباره بیماریشان ندارند. اماس (Multiple Sclerosis) یک بیماری خودایمنی است. بیماری خودایمنی یعنی وقتی دستگاه ایمنی بدن به اشتباه به خود بدن حمله میکند. در اماس هم سیستم ایمنی بدن به غلاف محافظ (میلین) بافت عصبی حمله میکند و موجب اختلال در ارتباط بین مغز و دیگر مناطق بدن میشود. این بیماری بهطور معمول بین ۲۰ تا ۵۰ سالگی بروز میکند و در زنان حدود دوبرابر شایعتر است. علت ابتلا به اماس همچنان ناشناخته است و محققان معتقدند ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی به ایجاد و پیشرفت این بیماری کمک میکند. ناشناخته بودن علت بیماری باعث شده است که اماس تا امروز درمان قطعی نداشتهباشد اما داروها میتوانند روند اماس را آهسته یا کنترل کنند و سرعت بهبودی پس از حملات بیماری را افزایش بدهند. نشانههای اماس بسیار متفاوت است و به شدت و محل آسیب (مغز و نخاع) بستگی دارد. برخی مبتلایان ممکن است توانایی راه رفتن بهصورت مستقل را ازدست بدهند یا کاملا فلج شوند درحالیکه عدهای دیگر ممکن است دورههای طولانی را بدون تجربه هیچ علایمی پشتسر بگذارند. بنابراین اماس را نمیتوان معادل خانهنشینی و ناتوانی دانست. «سیدجواد شفقیاصل» دانشآموخته دکترای حرفهای پزشکی در وبسایت بنیاد بیماریهای خاص مینویسد: «شواهد علمی و پزشکی و ورزشی نشان دادهاست که بیماران مبتلا به اماس بهدلیل تحرک نداشتن و ورزش نکردن، عموما دچار انواع مشکلات جسمی و روحی میشوند. با تحرک اصولی متناسب با شرایط فرد، امکان کاهش بسیاری از عوارض بیماری وجود دارد». البته این پزشک متخصص است که میتواند درباره مدت، شدت و نوع ورزش در بیماران مبتلا اظهارنظر کند اما نکته مهم آن است که اگر به اماس مبتلا هستید، با شناخت درست از بیماریتان، تن به کرختی و خانهنشینی ندهید و اگر مبتلا نیستید و در کوه و باشگاه ورزشی و پارک به مبتلایان به اماس برخوردید، نه با چشمهای گشاد شده به آنها نگاه کنید و نه با تحسین کردن غلوآمیز، آنها را معذب کنید.
منابع این بخش از پرونده: ایمنا، دانشگاه علومپزشکی کاشان

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سجادپور- یک باند مخوف زورگیری گوشی های گران قیمت، درحالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد متلاشی شد که یکی از اعضای این باند، با دسیسه ای شوم طعمه ها را به تفرجگاه ها می کشاند و سپس خود را نیز در معرض زورگیری همدستانش قرار می داد.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در گفت و گو با خراسان به تشریح ماجرای دستگیری اعضای این باند مخوف پرداخت و اظهار کرد: همزمان با اجرای طرح گسترده مبارزه با جرایم خشن در مشهد، پرونده ای در پلیس آگاهی مورد واکاوی تخصصی قرار گرفت که محتویات آن نشان می داد دو جوان 20 و 22 ساله، در تفرجگاه های اطراف بولوار نماز طعمه زورگیران قمه به دست شده اند و دزدان موتورسوار گوشی های تلفن آنان را زورگیری کرده اند.
سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: با توجه به اهمیت جرایم خشن در خراسان رضوی، این پرونده در حالی به طور ویژه زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت که یکی از شاکیان هیچ استرسی نداشت و در برابر این زورگیری وحشتناک عکس العمل خاصی از خود نشان نمی داد. حتی گاهی دوست وی که گوشی آیفون او نیز توسط زورگیران ربوده شده بود، به جای «میلاد» سخن می گفت. به همین دلیل کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن براساس تجربیات کارآگاهی، به رفتارهای عادی «میلاد» مظنون شدند و با استفاده از شگردهای فنی و پلیسی او را برای مدتی زیر نظر گرفتند و سپس به طرح سوالاتی جداگانه از دو شاکی پرونده پرداختند.
این مقام ارشد انتظامی خراسان رضوی اضافه کرد: در این میان سرنخ هایی مبهم به دست آمد که نشان می داد «میلاد» (یکی از شاکیان) موضوعاتی را از پلیس پنهان می کند. وی تصریح کرد: این گونه بود که ردیابی های کارآگاهان تغییر کرد و آن ها با بررسی های فنی دریافتند که پیامکی با عنوان «بیایید طعمه آورده ام!» از گوشی سرقتی «میلاد» برای فرد دیگری ارسال شده است. سرهنگ شفیع زاده تاکید کرد: با این سرنخ مهم و با کسب مجوزهای قضایی، شاکی پرونده در جایگاه متهم قرار گرفت و بازجویی های تخصصی از وی آغاز شد چرا که اسناد و مدارک پلیس نشان می داد او خود در ماجرای زورگیری های مخوف نقش دارد.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی افزود: دقایقی بعد این جوان 22 ساله به نقش خود در زورگیری های خشن اعتراف کرد و گفت: «من به اتفاق سه تن دیگر از همدستانم نقشه زورگیری در تفرجگاه های طبیعی را طرح کردیم و ماجرا این گونه بود که من با افرادی طرح رفاقت و دوستی می ریختم و آن ها را به کوه یا طبیعت اطراف بولوار نماز می کشاندم. سپس به دوستانم اطلاع می دادم که طعمه را به کدام منطقه آورده ام. آن ها نیز با قمه و چاقو به ما حمله ور می شدند و گوشی و لوازم همراه ما را می ربودند ولی بعد از چند ساعت گوشی مرا باز می گرداندند و گوشی سرقتی طرف دیگر را به مالخران می فروختیم.
سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده ادامه داد: بلافاصله در پی اعترافات این جوان زورگیر تحقیقات کارآگاهان وارد مرحله جدیدی شد و آنان با هماهنگی های قضایی به سراغ دیگر اعضای این باند مخوف رفتند.
وی خاطر نشان کرد: کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن که به سرپرستی سرهنگ جعفرزاده وارد عملیات تخصصی شده بودند در چند عملیات هماهنگ و ضربتی در مناطق مختلف شهر سه همدست دیگر «میلاد» را نیز دستگیر کردند و به مقر انتظامی انتقال دادند.
کارآگاه ارشد خراسان رضوی در ادامه این گفت و گوی اختصاصی تصریح کرد: چهار متهم جوان این پرونده که به طور غافلگیرانه در چنگ قانون گرفتار شده بودند، در اعترافات خود به زورگیری از دیگر جوانانی که با خودرو یا وسایل نقلیه دیگر به تفرجگاه های جنوبی شهر می رفتند اقرار کردند که مقادیری طلا و جواهرات نیز از دختران همراه طعمه های خود به سرقت برده اند. وی همچنین به دستگیری سه تن از مالخران اموال سرقتی در این پرونده اشاره کرد و گفت: به دنبال اعترافات متهمان، عملیات دستگیری مالخران نیز در دستور کار قرار گرفت و کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن با نظارت و هدایت سرهنگ مرادی (رئیس اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی) موفق شدند سه تن از مالخران گوشی های گران قیمت و به ویژه گوشی های آیفون را در عملیات های جداگانه دستگیر کنند که 27 گوشی نیز از اعضای این باند خطرناک کشف و ضبط شده است.
سرهنگ کارآگاه شفیع زاده در پایان با اشاره به ادامه تحقیقات گسترده در این پرونده تصریح کرد: چهار متهم به زورگیری تاکنون به 31 فقره زورگیری از جوانان و نوجوانان اعتراف کرده اند که تلاش کارآگاهان برای شناسایی دیگر مال باختگان آغاز شده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

علی ترابی- سناریوی نابودی تیم های فوتبالی مشهد که در نوع خود یک رکورد محسوب می شود، حالا برای پدیده در حال تکرار شدن است؛ نابودی تیمی که جزو سرمایه های اجتماعی یک شهر محسوب می شود و در مقابل دیدگان مسئولان بلند پایه همچون استاندار ، شهردار، نمایندگان مجلس و مدیران مربوط در حال رقم خوردن است.آن هم برای تیمی که زمانی نماینده ایران در لیگ آسیا بود و در برهه ای با ایجاد شور و نشاط اجتماعی، بهترین تماشاگران ایران را داشت، چرا که اکثر کارشناسان به خوبی به این مسئله واقف هستند که ورزش و به ویژه فوتبال که مورد توجه خیل عظیمی از نوجوانان و جوانان است ابزار بسیار مهمی برای کاستن از آسیب های اجتماعی است و حتی به نحوی با عث ایجاد حس انسجام شهری هم می شود. ولی این تیم حالا با وجود شرایط بحرانی برای بقا دست و پا می زند و همگان در حال تماشای سناریوی تلخی هستند که چهار سال قبل برای سیاه جامگان و قبل تر هم برای ابومسلم تکرار شده بود.هر چند به این موضوع اذعان داریم که مدیریت باشگاه ضعف های زیادی دارد و عملکرد پرانتقادی از خود نشان داده است.حالا این سرمایه اجتماعی که روزی خراسانی ها به آن افتخار می کردند ، چشم انتظار حمایت های مسئولانی است که اگر نیم نگاهی به آن وجود داشته باشد، می توان به آینده پدیده امیدوار بود.
ضریب اتفاقات تلخ
شاکله اصلی تیم در ابتدا با نظارت محمد رضا مهاجری بسته شد که پس از بازی اول و کسب یک امتیاز در مقابل آلومینیوم اراک با مدیریت باشگاه به مشکل خورد و غزل خداحافظی را خواند و سکان تیم را در اختیار همشهری خود اکبر میثاقیان گذاشت که این جابه جایی با حواشی زیادی روبه رو بود و همگان شاهد آبروریزی فوتبال مشهد بودند. میثاقیان با سابقه درخشان خود ، نتوانست اقدام قابل قبولی برای تیم پدیده انجام دهد و در هشت بازی که به عنوان سرمربی حضور داشت ، فقط یک امتیاز کسب کرد که آمار فاجعه باری است و در نهایت برکنار شد. سپس سید داود سید عباسی از هفته دهم هدایت تیم پدیده را بر عهده گرفت و اکنون از پنج بازی که انجام داده اند، 2 امتیاز کسب کرده و تساوی مقابل پرسپولیس خیلی ارزشمند بود.البته یک پیروزی در جام حذفی هم به دست آوردند و در جمع 16 تیم برتر جام حذفی قرار گرفتند.
تیم فوتبال پدیده مشهد تا به این جای کار رکورد بی سابقه ای را در فوتبال ایران رقم زده است. از 14 بازی به میدان رفته ، فقط 4 امتیاز کسب کرده که در ادوار لیگ های گذشته نمونه آن وجود نداشته است و الان با تیم پانزدهم جدول 7 امتیاز فاصله دارد و شرایط خیلی بحرانی را سپری می کند.این تیم تاکنون هیچ بردی نداشته است، تیمی که از همان ابتدای فصل دچار چالش مدیریتی ومالکیتی شد و نیمکت آن سه بار دستخوش تغییرات شده است.
ظرفیت لازم برای بقا
نماینده فوتبال خراسان رضوی جدای از مباحث فنی ، بیشتر قربانی مشکلات مدیریتی و مالکیتی شده است که ممکن است به سرنوشت تیم های پیام ، ابومسلم و سیاه جامگان دچار شود و اکنون درصد زیادی از این مسیر را هم متاسفانه طی کرده است. تقابل پدیده با فولاد خوزستان پایان بخش نیم فصل اول عنابی پوشان مشهدی است و سپس به تعطیلات می روند که فرصت خیلی خوبی برای ترمیم این تیم است تا بتواند جان دوباره بگیرد. بازی در مقابل پرسپولیس نشان داد که این تیم هنوز ظرفیت لازم برای بقا را دارد و می تواند باز هم مقابل مدعیان زهردار ظاهر شود.این منوط به حمایت مسئولان بلند پایه استان است که همچون سال گذشته در کنار تیم باشند ولی متاسفانه استاندار ، شهردار و حتی اداره کل ورزش و جوانان تاکنون هیچ علاقه ای به کمک و حمایت از تیم شهرشان که یکی از وظایف آن هاست،نشان نداده اند.
اگر تمام استان با همدلی و اتحاد پای کار بیایند ، مانع نابودی یکی از سرمایه های اجتماعی این شهر می شوند.این در حالی است که شهرداری خیلی از شهرها پای کار آمده اند و به خوبی از ورزش حرفه ای حمایت می کنند.شهرهایی همچون آستارا ، تبریز ، بوشهر ، گرگان ، ارومیه، همدان ، اردبیل و ... در رشته های مختلف ورزشی به ویژه فوتبال تیمداری می کنند و در این زمینه دغدغه دارند. اما در خراسان رضوی و به ویژه شهر مشهد با وجود ظرفیت های فراوان در حوزه های صنایع و معادن، تاکنون مجموعه ای قوی در عرصه تیمداری ورود نکرده است. در صورتی که همه مسئولان بر این مسئله اذعان دارند که ورزش یکی از اصلی ترین ابزار نشاط اجتماعی است. به خصوص فوتبال که یکی از ورزش های جذاب در جامعه محسوب می شود و هنگام مسابقه بیشترین تماشاگر را دارد که با جان و دل تیم های مورد علاقه شان را تشویق می کنند . آن چه که در فوتبال مهم است ، در کنار هم بودن در یک لحظه زمانی است و باعث ایجاد نشاط در جامعه و سرزندگی میشود. حتی در ضعیف ترین نقاط کشورمان نیز میتوان عشق به فوتبال را دید که نشان دهنده تاثیر این پدیده اجتماعی است.نمونه کوچک آن را می توان در حضور 25 هزار تماشاگر در بازی های خانگی پدیده دید که در تاریخ ثبت شده است. حالا این که مسئولان استانی هنگام عکس یادگاری کنار چهره های ورزشی تمام قد می ایستند، ولی برای حمایت از شور و نشاط جوانان این شهر تمایلی نشان نمی دهند، جای سوال دارد. این را هم بدانیم که کمک به پدیده ، در واقع نجات فوتبال مشهد است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.